با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
درازمله های قدیم اورده اند معلمی به همراه خانواداش در رستوران دورمیزی جمع شده بود زمانی که شروع به خوردن غذا می کنند مردی ازکناره میزشاندرحال ردشدن بود که شیشه دلستر میریزد روی مرد .مرد عصبانی میشود وهرچی فش ناموسی بلده رو به معلممون میده بعد میخواهد بره که معلم(مردی بوکسور وتندخویی بود)یغیه مرد را میگیرد وباشیشه دلستراینقدرمزنه توسر مرده که از دستانش خون می آید ومرد بیهوش میشه.بعداز اینکه عصبانیتش میخابه پلیس می اید و معلممون میبره زندان . مرد بیچاره از معلم شکایت میکنه دیه میخواد فردای اون روز نوچه های معلممون میان در خونه مرده بهش میگن اگه شکایتتو پس نگیری دخلتو میاریم مردهم خایه میچسبونه میره شکایتو پس میگیره وبا شرط سند ازاد میشه واز این حکایت نتیجه میگیریم اگه داشت داوا میشد حتما یه شیشه دلستر بشکنید خیلی تاثیر گذاره
کاملا تخمی تخیلی بود واز ذهن خلاق معلممان فوران کرده
دااشای گلم ما تو مدرسمون یه معلمی داریم که از او حرفای "ک" دار زیاد میزنه بعدم به مامیگه من که منظورم این نبود مثلا میگه اگه خیلی دنبالش میگردی دسه خلبانیرو بدم دسد.